باسارا توجو دانشآموز دبیرستانی است که پدرش به طور ناگهانی دوباره ازدواج میکند. پدر او برای کار به خارج از کشور میرود و باسارا را با دو خواهر ناتنی زیبای جدید تنها میگذارد. او هرگز حدس نمیزد که خواهران جدیدش، میو و ماریا در واقع ارباب جدید اهريمن و یک ساکوباس هستند.
باسارا که تقریباً در دام زندگی بردگی گرفتار شده بود، به طور تصادفی طی یک اتفاق تغییراتی می کند و در نهایت ارباب میو میشود. ماجراهای خندهدار و عجیب از اینجا شروع میشود، زیرا باسارا خود را در یک موقعیت ایچی میبیند. با این حال، جان میو در خطر است زیرا او توسط شیاطین و قهرمانان تعقیب میشود.
این اپیزود 1 ساعته یک داستان کامل نیست؛ بلکه مقدمهای برای آرک بعدی سری اصلی است. زیرا با شروع سفر آنها به سمت روستا به پایان میرسد. این بخش روی این موضوع تمرکز میکند که چرا بازگشت به روستا نه تنها از نظر خطرات احتمالی، بلکه از نظر یادآوری آسیبهای قدیمی برای باسارا، یوکی و کورومی هم مسئله ساز است.
از نظر انیمیشن، این اپیزود بهترین کیفیتی است که تا به حال از این مجموعه ارائه شده. با برداشتن برخی از لباسهای معمولی شخصیتها از لایت ناول، خاطره آن برای کسانی که آنرا خوانده اند زنده شد. صحنههای اکشن به سطح رمان نمیرسند، زیرا این کار آن را به محدودهی سنی بالاتری می برد.
اما صحنههای اورجینال تنوع و شدت خوبی در نبردها دارند. این انیمه کار بهتری در زمینه سازی برای فراخوانده شدن دوباره خاندان نوناکا به روستا انجام داده. سفر به آب گرم با چیساتو یک اتفاق مبهم دارد که بر داستان کلی انیمه تاثیر زیادی می گذارد و بنظر می رسد این بخش باید بیشتر پرداخته می شد. مبارزه باسارا علیه لارس خیلی جذاب است و بهترین مبارزه انیمه شدهی مجموعه می باشد.
تمرکز این قسمت بر روی محتوای فن سرویس به اندازی کافی زیاد است، که به انیمه های برتر این سری برسد. همچنین انیمه های این ژانر معمولاً داستان جذابی ندارند و محتوای ایچی بیشتر از همه چیز مد نظر است. اما در این انیمه این اتفاق نمی افتد، و داستان با همه ضعف هایی که دارد بازهم جذابیت های خود را دارد و ارزشِ تماشا کردن را دارد.